♥×♥ عــآ شــقآنــھـ ـهـآ یــ تنھایــیــ ♥×♥
HoMe | eMaiL | Design | Profile
تا زمانی که خواسته ای از کسی نداری
خواستنی هستی
نظرات شما عزیزان:
سلام عزیزم وبت عالیه خوش حال میشم به منم سر بزنی و نظرتو بهم بگی.gif)
.gif){kind=small}
سلاممم عزیزممم ...
مرسی از حضور زیبات توی وبمون
و ممنون از نظر خوبت
وب تو هم واقعا قشنگه ،
به خصوص مطالب کوتاه و پر مفهومی که میذاری
خوشحال میشیم دوباره بهمون سر بزنی
ما وبت رو لینک می کنیم و برات آرزوی یک دنیا شادی و آرامش داریم
مرسی از حضور زیبات توی وبمون
و ممنون از نظر خوبت
وب تو هم واقعا قشنگه ،
به خصوص مطالب کوتاه و پر مفهومی که میذاری
خوشحال میشیم دوباره بهمون سر بزنی
ما وبت رو لینک می کنیم و برات آرزوی یک دنیا شادی و آرامش داریم
دلداده 
ساعت19:16---12 مهر 1391
آجی هر وقت تونستی بیااا...اصلا نیااا.gif)
....به خدا کنکورت مهم تره...آیندته گلم...نگرانتم.gif)
: *
....به خدا کنکورت مهم تره...آیندته گلم...نگرانتم: *
من همیشه این جمله رو میگم که: تا خدا بنده نواز است به بنده چه نیاز است ...
خیلی عالی بود. در اصل، واقعیتم همینه
روزی فکر میکردم هدیه ای هستی از طرف خدا
اما امروز فهمیدم تقاص اشتباهاتم بودی …
اما امروز فهمیدم تقاص اشتباهاتم بودی …
صدایت درگوشم زمزمه می شود ونگاهت درذهن مجسم… ولی من تو را
می خواهم نه خیالت را
می خواهم نه خیالت را
salam dooste aziz.
be onvan akharin sher va akharin ap veblagam azat
davat mikonam ke behem sar bezani.
mamnoon misham baraye akharin baram ke shode
ba sar zadan va dadane nazar mano khoshhal
koni. pishapish mamnoon az hoozooret.
be onvan akharin sher va akharin ap veblagam azat
davat mikonam ke behem sar bezani.
mamnoon misham baraye akharin baram ke shode
ba sar zadan va dadane nazar mano khoshhal
koni. pishapish mamnoon az hoozooret.
من شيفته ميزهاي كوچك كافه اي هستم
كه بهانه نزديك تر نشستنمان ميشود ...
و من روبروي تو
ميتوانم تمام شعرهاي نگفته دنيا را يكجا بگويم
برای نبودن که
همیشه لازم نیست راه دوری رفته باشی
میتوانی همین جا
پشت تمام بغضهایت ، گم شده باشی
همیشه لازم نیست راه دوری رفته باشی
میتوانی همین جا
پشت تمام بغضهایت ، گم شده باشی
آجی جون سلام
خوبی؟؟
وااای آهنگت خییلی قشنگه
پستای جدیدت هم مث همیشه عاااالی
خوبی؟؟
وااای آهنگت خییلی قشنگه
پستای جدیدت هم مث همیشه عاااالی
دیگر سوسوی هیچ چراغی امیدوارم نمی کند
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست
دیگر گرمای دستی دلم را به تپیدن وا نمی دارد
میروم تا در تاریکی راه خود را پیدا کنم
که به چراغهای نورانی و دستهای گرم دیگر اعتمادی نیست
ُلام گلم
آپت خیلیییی قشنگ بود
عکات هم فوق العاده بود
آپت خیلیییی قشنگ بود
عکات هم فوق العاده بود
دلداده
ساعت20:49---9 مهر 1391
این شعری که آرزو برات داده رو خوندم چقده با مزست
شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش
کمـــان ِابــروان ، قــد بلنــدش
بگفت چشمان من خیلی فریباست
ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من
اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم
به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام
که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم
ز فکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده
که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست
زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت
هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار
گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود
زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت
تو گویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا
بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قـــد رعنـــا
کمـــان ِابــرو و چشم فریبـــا
مسن تر بود او از مادر من
بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم
از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست
دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر
نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به "شاعر"
به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرید از آن درسی به عبرت
سرانجامی نـدارد قصّه ی چت
.gif)
شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش
کمـــان ِابــروان ، قــد بلنــدش
بگفت چشمان من خیلی فریباست
ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من
اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هرشب به او چت می نمودم
به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام
که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم
ز فکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده
که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست
زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت
هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار
گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود
زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت
تو گویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا
بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قـــد رعنـــا
کمـــان ِابــرو و چشم فریبـــا
مسن تر بود او از مادر من
بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم
از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست
دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر
نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به "شاعر"
به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرید از آن درسی به عبرت
سرانجامی نـدارد قصّه ی چت
.gif){kind=small}
پرنده لب تنگ ماهی نشسته بودبا تعجب به ماهی نگاه میکرد
با خود میگفت : سقف قفسش که شکسته پس چرا پرواز نمیکند ؟؟؟
دلداده
ساعت18:40---9 مهر 1391
سلاااااااااام..واقعا چ حقیقت تلخی!
آپتو میگم
.
احوال آبجی...منم دلم تنگ شده بود
آپتو میگم
.
احوال آبجی...منم دلم تنگ شده بود
سلام آجی گلم
جمله کوتاه ولی جالب بود
جمله کوتاه ولی جالب بود
دیشــــــــــب...
خسته تر از هر روز بودمـــــــ
کاش میشد گوشـــــــه ای می نوشتم:
خـــــــــــدایا خیلی خـــــــــسته امــ...
فردا صبح بــــــــیدارم نکـــــــن...!!!
خسته تر از هر روز بودمـــــــ
کاش میشد گوشـــــــه ای می نوشتم:
خـــــــــــدایا خیلی خـــــــــسته امــ...
فردا صبح بــــــــیدارم نکـــــــن...!!!
مثل یک روحی ؛ رها از بند زندان و تنی!
دور هم باشی اگر از من ٬ همیشه با منی
تو همیشه بی خبر مهمان بغضم می شوی
بی هوا از چشم های خسته ام سر می زنی…
دور هم باشی اگر از من ٬ همیشه با منی
تو همیشه بی خبر مهمان بغضم می شوی
بی هوا از چشم های خسته ام سر می زنی…
تمام جاده های جهان را به جستجوی نگاه تو آمده ام ، پیاده ، این تو و این پینه های پای من ، حالا بگو در این تراکم تنهایی ، مهمان بی چراغ نمی خواهی??
.gif)
| Desiner: lady skin |
به سرزمین تنهایی من خوش اومدید،من رز 17 ساله هستم.تنهـ ـام ولی خود خدا واسم همه کـ سـ ـه.همتونـ ـو دوسـ ـ ـت دارم.نمیگم نــ ـظ ــر یادتـ ـون نره!!! میگـ ـم اگه دوسـ ـت داریـ ـد و خوشتـ ـون اومده نــ ــظر بدید یا اگهــ از مطالــبم بدتــون اومــده و ازش متنفـ ـرید خب نـ ـظر ندیــد ..هــر جـ ـور میلتــ ــ ــونهــ ـ
DaiLy
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
Dance 0f words
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
- - - - - - - - - - - - - - - - - -
ليدي اسكين
<-PollName->
<-PollItems->
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 101
بازدید کل : 405109
تعداد مطالب : 95
تعداد نظرات : 1817
تعداد آنلاین : 1
